Sunday 21 December 2014

همه از شب یلدا گفت، اما هیچ کس نگفت:

همه از شب یلدا گفت، اما هیچ کس نگفت:
---
هیچ کس نگفت؛ کودکان روی سرک-آنهای که کار های سخت و سنگین تر از بازوان خویش انجام می دهند، آنهایی که در این روزهای سرد موتر شویی می کنند و شب جایی را ندارند، آنهای که کفش رنگ می کنند و لباس گرم در تن ندارند-در این شب دراز و سرد کجا می خوابند و شب را چگونه سپری می کنند،
هیچ کس نگفت؛ معتادین مواد مخدرِ پراکنده در شهر کابل - پارک شهر نو، زیر پل سوخته ... - و سائر شهر های افغانستان این شب دراز را با چه سوز و درد جانکاه سپری می کنند،
هیچ کس نگفت؛ زنان بیوه و بی سرنوشت- آنهایی که طفل در بغل شان از اول صبح تا شام برای بدست آوردن چند افغانی گریه می کنند، داد می زنند، عذر و زاری می کنند و تمام شهر را می گردند- در این شب دراز کجا می خوابند و با چه سختی هایی، شب شان را به صبح می رسانند و اولاد های شان را چگونه سیر می کنند،
هیچ کس نگفت؛ خانواده های فقیر-که غذا و پول کافی برای خرید غذا ندارند، لباس گرم ندارند، بخاری ندارد و اولاد های شان شب را تا به صبح در سرما بسر می برد- چه حالی در این شب دراز دارد،
هیچ کس نگفت؛...
کسی چیزی نگفت، نگفت شاید می دانند که به دیوار گفته اند، شاید می دانند که گفتن دردی را دوا نمی کند، شاید می دانند گوش شنوای نیست و ارادهء برای مبارزه با مشکلات این طبقه وجود ندارد،شایند می داند که مسئولین در تلاش اند تا چربوی بیشتر بدست آورند، شاید...

No comments:

Post a Comment