Wednesday 29 March 2017

Need to revive civil activism in Afghanistan


By Bipin Ghimire & Reza Ehsan
Published at: South Asia Monitor

In a country devastated by wars and lacking national cohesion, Afghan civil activists have consistently been in a state of alert to the unwanted and catastrophic events. Fuelled by aid from international donors, civil activism in Afghanistan has had steady growth over the last decade during the involvement of the US and its allies with the country.  

Civil activism in Afghanistan reached its peak in the last two years but failed to earn any positive response from the government -- and accelerated by the direct attacks of insurgent groups on the activists, it seems that civil activism in the conflict-ridden nation is declining. An unprecedented democratic achievement is facing a tragic death. 

On November 11, 2015, a mass of peaceful protestors surrounded the Presidential Palace in Kabul demanding justice in the case of beheadings of seven members of the Hazara community, including a seven-year-old girl, on the Kabul-Qandahar highway.  

There was another round of protests -- organised by the same activists -- on May 16, 2016, against the re-routing of a power line project which was originally set to pass through the Bamyan province (a Hazara-dominated province) of central Afghanistan. However, the government apparently abandoned the previous plan and decided to proceed through Salang pass, a new route. The protestors were accusing the government of systematic discrimination against ethnic Hazaras who predominantly inhabit the central provinces of Afghanistan. 

A couple of months later, on July 22, 2016, two explosions took place among the protestors during their second round of protests, which resulted in 80 casualties and left more than 231 injured. These protests became famous as 'The Enlightenment movement'. After this explosion, the movement did not launch any further protests fearing attacks.  

Hitherto, the social movements in Afghanistan have not been able to earn governments concessions. This situation has raised two questions -- whether the civil movements are failing or does the government intend to get rid of civil activism. 

The Afghan government has shown token acceptance of civil activism and democratic movements, merely to attract aid and assistance from the liberal world, particularly from the US. There are two reasons behind it -- the totalitarian tradition of governance, which still casts its shadow over the conduct of the post-2001 bureaucrats and the over-concentration on security politics. 

The post-2001 government in Afghanistan is old wine in a new bottle which replicates the 1970s bureaucratic settings. The same bureaucrats from 1970s-1980s totalitarian governments were recalled on the onset of Hamid Karzai's administration. Not used to the democratic ways of governance, the Afghan officials lack both accountability and transparency to the public or civil activists.  

This lack of democratic accountability is backed by the high political prioritisation on security issues. Such an over-focus on high politics have led to not only the official corps inherited from 1980s but also the President, a former World Bank official, turning a blind eye to non-security issues. 

Incumbent President Ashraf Ghani, in one of his speeches to military officials, satirically criticised the media saying "winds come out of TV channels, we count on you; bombs come out of you". Many media activists interpreted his words as not being sensitive to the media and popular opinion. 

The decline of civil activism may allow the Afghan state to carry on with its priorities without civil griping in its ears. However, overwhelmed with its undemocratic bureaucratic background and its traditional governmental setup in place, it is prone to authoritarian rule.

The presence of the international community in the country since 2001 assisted civil activists to create an internal self-re-correcting mechanism within the Afghan society which constantly undercuts governmental aspirations for totalitarian behaviours. 

To rescue the Afghan civil activists, firstly, the Afghan government needs to create a safe environment for their activities with specific protective measures to secure them against attacks by terrorists and insurgents. Secondly, the government should respond positively to their demands to keep civil movements alive which in turn, encourages the armed opposition to seek their political demands through civil activism. 

(Bipin Ghimire is a Doctoral fellow (International Relations) at the New Delhi-based South Asian University. Reza Ehsan is pursuing MA in development economics at the same institution. Comments and suggestions on this article can be sent to editor@spsindia.in)


کابل: شهری با دو چهره



نوشته: محمد ادریس
منبع: وبسایت دیپلمات
ترجمه: رضا احسان
کابل، شهر باستانی و پایتخت افغانستان، فراز و نشیب‌های فراوانی را مشاهده کرده است. کابل، که در طول تاریخ مرکز مبارزات و منازعات قدرت بوده است، به‌خاطر اهمیت مهم و جیواستراتژیک‌اش نزد جهانگشایان ارزش و اهمیت فراوان داشت. از اسکندر کبیر گرفته تا شاه اکبر، شاه مغول، کابل توسط سلسله‌ها و دودمان شاهی زیادی حکمرانی شد.
عصر طلایی کابل از ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ بود. در آن زمان کابل مرکز توجه توریست‌ها بود. تالارهای سینماهایش پر، پارک‌هایش پرجمع‌وجوش، دانشگاه‌ها و میله‌جاهایش زنده‌کننده بود. در آن زمان کابل در جمع زیباترین شهرهای جهان قرار داشت، هوای پاک و بدون آلودگی. موقعیت جغرافیایی کابل که به‌وسیله‌ی کوه‌های زیبا احاطه شده بود، جذابیت خاصی به آن می‌داد، و دریایی که از مرکز آن می‌گذشت، به این شهر زیبایی بیشتر می‌بخشید. کابل جهانگردان مختلف را از نقاط مختلف جهان به‌خود جذب می‌کرد و آن‌ها از فرهنگ بی‌نظیر، مهمان‌نوازی، و تنوع قومی این شهر زیبا لذت می‌بردند. کابلی‌ها، به‌لحاظ دینی، اجتماعی و فرهنگی مردمان بردبار بودند و به حد لازم این قابلیت را داشتند تا از قومیت‌ها و مذهب و ادیان مختلف میزبانی کنند، و خارجی‌ها نیز بسیار احساس راحتی و آرامش می‌کردند.
در جریان سال‌های حاکمیت کمونیستی (۱۹۷۸-۸۹)، عادت اسیرگیری و قتل و کشتار مخالفان رژیم توسط رژیم آن وقت، و همچنان منازعات داخلی میان آن‌ها، لایه‌هایی از ترس را در میان مردم پخش کرد. اما با این‌حال هنوز کابل زیبایی‌اش را حفظ کرد. بعد از به‌میان آمدن درگیری‌ها و جنگ‌های داخلی در سال ۱۹۹۰، گروه‌های مختلف مجاهدین شروع به جنگ در مقابل همدیگر کردند. شهر کابل به‌وسیله‌ی گروپ‌های مسلح مردمی مختلف اداره می‌شد و در این زمان، این شهر بدترین خشونت‌ها و نقض حقوق بشری را شاهد بود. در جریان این سال‌های ترس و خفقان، بسیاری از کابلی‌ها املاک و خانه‌های‌شان را فروختند و شهر را ترک کردند. به سوی پاکستان و ایران و یا اروپا و امریکا مهاجر شدند.
پس از آن در سال ۱۹۹۶، این شهر توسط طالبان اشغال شد و این گروه با استفاده از درک سخت‌گیرانه‌ی خودشان از اسلام در این شهر حکم می‌راندند. این حاکمان و رهبران جدید شنیدن موسیقی، دیدن تلویزیون و رفتن دختران به مکاتب را ممنوع قرار دادند. در این عصر، کابل نه‌تنها از بقیه‌ی جهان منزوی شده بود بلکه به‌صورت کامل تغییر کرده و به شهر ارواح تبدیل شده بود.
بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، این شهر به‌صورت خودبه‌خودی دو چهره را به‌خود گرفته است: یک چهره‌ی آن، شهر امید و زندگی است و در عین زمان چهرهه‌ی دیگر آن ترس و وحشت را باخود دارد.
طبق معمول، در سال ۲۰۱۶، کابل شمار زیای از رویدادهای امنیتی را در خود دید. لیست این رویداد به‌حد کافی طولانی است، که در آن صدها تن جان‌های‌شان را از دست دادند. اطفال، جوانان، بزرگان و زنان و مردان، هرکدام به‌نحوی قربانی بالقوه‌ی خشونت هستند و هیچ مکانی، حتا مساجد و مکاتب، یا دانشگاه محفوظ نیستند. علاوه بر آن، وضعیت تطبیق قانون و نظم عمومی نیز در حال خراب شدن بوده است. آدم‌ربایی، دزدی و سرقت‌های مسلحانه در شهر عادی شده است.
اما با این‌حال، مشکلاتی را که کابل با آن مواجه است، تنها منحصر به مسایل امنیتی، قانون و یا نظم و اداره‌ی عمومی نیست. آمار بیکاری به حد ممکن بالاست و بسیاری از کابلی‌ها ، مهاجر و به دنبال یافتن سرزمین بهتر برای زندگی در اروپا هستند. با این وضع، این جمعیت رو به رشد است. شهر کابل، که به سختی می‌تواند یک میلیون انسان را در خود جا دهد حالا خانه‌ی بیشتر از سه میلیون انسان شده است.
در کنار مشکل آلودگی روبه رشد، سیستم فاضلاب خراب به مشکل آلودگی آب می‌افزاید. در زمان‌های باران حفره‌های روی سرک‌ها از آب پر می‌شود، زیرا سیستم درست و مناسب برای آب‌رَو و زهکشی آب وجود ندارد. دسترسی به آب پاک دشوار شده است، زیرا هر خانواده، بدون مشورت با شهرداری، در درون حویلی‌های‌شان چاه کنده‌اند. این کار باعث کاهش سطح آب شده است و اگر به این مشکل پرداخته نشود، می‌تواند به یک بحران جدی نبود آب تبدیل شود.
در جریان زمستان، تنها قطع شدن برق یک دردسر نیست، بلکه هوا بیشتر از پیش آلوده می‌شود زیرا باشندگان این شهر برای گرم ساختن خانه‌های‌شان از چوب و زغال‌سنگ استفاده می‌کنند. وضعیت ترافیک شهر بدتر از همه چیز، اگر بخواهی از یک گوشه‌ی شهر به گوشه‌ی دیگرش بروی، ساعت‌ها را ده بر خواهد گرفت. تسهیلات طبی به حد کافی نیست تا بسنده‌ی باشندگان این شهر باشد، بنابراین تعداد زیادی از مردم برای تداوی به هندوستان و پاکستان می‌روند. رشد افراط‌‌‌گرایی و رادیکالیزه شدن جوانان یک روند آزاردهنده و غمگین کننده است، به همین شکل مشکل اعتیاد به مواد مخدر—که مشکلی جدی می‌باشد و دولت به‌خاطر مافیای قدرتمند مواد مخدرر نتوانسته به آن بپردازد.
تمام این عوامل دست به دست هم داده و چهره‌ی وحشتناک کابل را می‌سازد که معمولا در رسانه‌ها نشان داده می‌شود. اما بسیاری از مردمی که کابل را از فاصله‌های دور مشاهده می‌کنند از چهرهه‌ی روشن‌تر آن آگاه نیست که پر از امید، زندگی و خوشحالی است. درست مانند شهر های دیگر، در اول صبح پسران و دختران به سوی مکاتب و دانشگاه‌ها می‌روند، و جوانان و بزرگان به‌سوی کار. در روزهای آخر هفته یا اوقات فراغت، جوانان برای ملاقات دوستان و اقوام‌شان می‌روند. به بازی فوتبال، کریکیت و یا باولینگ می‌روند و یا آب بازی می‌کنند که در این اواخر در میان نوجوانان محبوبیت پیدا کرده است. و همچنان مردم، همراه با خانواده‌ها و دوستان‌شان به دیدن باغ بالا، باغ بابر، قرغه، و تپه‌های پغمان می‌روند و روزهای‌‌شان را به خوشی می‌گذرانند. وقتی نوروز فرا می‌رسد، کابلی‌ها از آن با شور و اشتیاق تجلیل به عمل می‌آورند و جشن می‌گیرند.
رستورانت‌های جدید، مراکز خرید و دیگر مکان‌های تفریحی در سراسر کابل باز می‌باشند. به همین شکل، سالن‌های عروسی فراوان در سراسر کابل، که با چراغ‌ها و لامپ‌های رنگارنگ قابل شناسایی هستند وجود دارد، و مردم در بیرون از آن جمع‌اند. کابلی‌ها هیچ فرصتی را برای سرگرمی و خوشی از دست نمی‌دهند.
وضعیت حقوق بشری همچنان روبه رشد است. زنان می‌توانند آزادانه به تحصیل بپردازند، کار کنند و با مردان در هر بخشی از زندگی رقابت کنند. آزادی بیان وجود دارد و تلویزیون‌ها، رادیوها و اخبار و روزنامه‌ها ب‌صورت فعال در حوزه‌ی رسانه‌یی فعالیت دارند.
نسل جدید هم در حوزه‌ی تحصیل و هم در ورزش موفق هستند و دستاوردهای آن‌ها در هردو حوزه حیاتی می‌باشند، همان‌گونه که در حدود ۶۰ درصد جمعیت کشور را افراد زیر ۲۵ سال تشکیل می‌دهد. به جوانان زمینه‌ی تحصیلات عالی و تحصیلات در خارج از کشور مهیا شده است. و این جوانان تحصیل کرده و با مهارت بعد از فراگیری و برگشت به کشور در آینده‌های نزدیک پست‌ها و جایگاه‌های مهمی را خواهند گرفت.
در طول دهه‌ی گذشته سیکتور ترانسپورت، ارتباطات، تحصیلی و طبی، به لطف سرمایه‌گذاری‌های خصوصی، تغییرات قابل ملاحظه‌یی کرده است. دوشادوش مکاتب دولتی، مکاتب خصوصی دروازه‌های‌شان را باز کرده‌اند، طوری‌که میزان سواد شهر افزایش پیدا کرده و به ۶۴.۸ درصد رسیده است. در بخش طبابت سرمایه‌گذاری‌های جدید در حال انجام شدن است به‌شمول بنیاد مجادله علیه سرطان که سال گذشته ایجاد شد.
درست است که این شهر با چالش‌هایی مواجه است و چالش‌هایی از قبیل ناامنی، آلودگی، تراکم بیش از حد جمعیت، فساد، اداره‌ی ضعیف و مشکلات بی‌قانونی و بی‌نظمی وجود دارد اما این شهر به کمک مردمش می‌تواند بر این مشکلات فایق آید. کابلی‌ها وحشت‌زده نیستند و می‌توانند مثل همیشه از زندگی‌شان لذت ببرند. آن‌ها از حکومت توقع دارند تا در رفع مشکلات فراروی‌شان اقدام کند و همین‌گونه کابلی‌ها و شهروندان کابل مشتاق و متعهد هستند تا عصر طلایی شهرشان را دوباره بیاورند و زنده کنند.

این ترجمه در روزنامه اطلاعات روز نیز به نشر رسیده است