Tuesday 2 June 2015

از جنگ های چند دهه گذشته درس بگیریم و دیگر ابزاری برای بازی دیگران نشویم




اولین سنگ تهداب جنگ سرد در سال 1945 میلادی یعنی درست پس از استعمال بمب اتم توسط امریکا در جزائر هیروشیما و ناکازاکی جاپان و خاتمه پیدا کردن جنگ دوم جهانی گذاشته شد، بمب اتم جهان را یک قطبی ساخت و آمریکا را سر قدرت جهانی آورد، اما هنوز رقابت ها و قطب بندی ها به آخرش نرسیده بود، پس از آن روسیه در 29 آگست سال 1949 اولین آزمایش اتمی خویش را انجام داد و عملا جهان را به طرف دو قطبی شدن برد؛ یکطرف بلاک کمونیست روسیه و متحدانش قرار گرفت و طرف دیگر بلاک کاپیتالیسم آمریکا و متحدانش. این رقابت درست در سال 1955 ویتنام را که امریکا می خواست پایگاهش را در آنجا داشته باشد به میدان جنگ های نیابتی آمریکا و روسیه تبدیل کرد. و پس از آن، جنگ های ویتنام تا بیست سال دوام داشت، در سال 1975 جنگ ویتنام خاتمه یافت، امریکایی ها در ویتنام شکست های پی در پی خورد و این شکست ها در حقیقت از طرف روسیه به آمریکا وارد شده بود. نیرو های روسیه در جنگ ویتنام علیه آمریکایی ها می جنگیدند، البته مقاومت مردم ویتنام را هیچکس نمی تواند نادیده بگیرد، مردم ویتنام با وجود اینکه تسلیحات نظامی قوی نداشتند، به شدت می جنگیدند.
آمریکا به هیج وجه بعد از شکستش در ویتنام آرام نمی نشست و به همین خاطر به فکر انتقام و شکست دادن بلاک کمونیست بود. از طرف دیگر درست در 7 ثور 1357 هجری مطابق به 1978 میلادی طرفداران روسیه در افغانستان سر قدرت آمدند و حکومت افغانستان به دست آنها افتاد. از سالهای 1358 به بعد بود که مشاورین روسی و بعد از آن کم کم نیروهای شوروی سابق وارد افغانستان شد. در زمان امین و کارمل و نجیب الله هزاران تن از نیروهای شوروی با توپ و تانک و نیرو های هوایی شان در افغانستان بود، و در طرف دیگر آمریکا در صدد فرصتی بود تا به شوروی ضربه زند و انتقام ویتنام را بگیرد و این زمینه زمانی که نیروهای خلق و پرچم برای بدست آوردن قدرت بین هم می جنگیدند و بالای مردم هم ظلم های زیاد صورت می گرفت و نارضایتی ها از این حکومت روز به روز افزایش می یافت، میسر شد. در سالهای 1367-71 ه. دیگر تحمل وضعیت برای مردم افغانستان سخت شده بود و خیزش های مردمی هم هرروز قوی تر می شد، گروپ های خورد و بزرگ مردم افغانستان در مقابل عساکر شوروی و دولت آن زمان اعلام جهاد کردند، و آمریکا هم که در صدد دخالت در مسائل افغانستان بود به واسطه عربستان و پاکستان عملا دست به تقویهء مخالفین زد، آنها گروپ های مجاهدین را حمایت و از نارضایتیهایی موجود بهره برده و برای نابودی، در حقیقت، طرفداران آمریکا عملا دست بکار شده بود، برای مجاهدین تسلیحات نظامی و پول می فرستاد و عملا جنگ را نظاره و حمایت می کرد. از طرف دیگر به کمک پاکستان بالای بوجود آوردن طالبان از سالها قبل کار کرده بود و به واسطه طالبان و گروپ های همسو دولت نجیب را سقوط داد، طالبان بعد از فتح کابل دکتر نجیب الله و برادرش را اعدام کرد.
البته مردم افغانستان، با دادن هزاران تن کشته و هزاران تن دیگر زخمی پیروز این جنگ شدند و شوروی هم که دیگر جای خود را در افغانستان نمی دید، تضعیف شده بود و شدیدا آسیب دیده بود، شکست را پذیرفت و افغانستان را واگذار کرد.
در 8 ثور 1371 مجاهدین به قدرت رسیدند و وارد کابل شدند، مسئلهء اصلی که مدیریت بعد از جنگ است از همین جا شروع می شد، کسانیکه در آن زمان به عنوان سرکرده های گروپ های مجاهدین مطرح بودند متاسفانه در مدیریت کشور موفق نبودند، رقابت ها، محروم کردن ها، انحصار، و تلاش برای رهبری کشور، کشور را بسوی بحران دیگر برد، جنگ های داخلی شروع شد، البته نظر به شواهد و اسناد تاریخی در بحران های بعدی عملا همسایه های افغانستان دست داشتند و رد پای پاکستان، عربستان و ایران دیده می شود.
و اما افغانستان چه بدست آورد؟
در کل، اگر از نگاه اقتصادی و تاثیرات اجتماعی دیده شود پیامد های جنگ های دوام دار چند دهه بر افغانستان بسیار ناگوار و سنگین بود، قسمی که اکثر دانشمندان جنگ را ویرانی می دانند، و می گویند جنگ چیزی نیست مگر ویرانی؛ از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز پیامد های این جنگ ها جز ضرر چیزی دیگری نبوده، خانه های زیادی ویران شد، افرادی زیادی کشته و آواره شدند، زنان زیادی بیوه شدند، اطفال زیادی یتیم شدند، زیربناهای افغانستان ویران شدند، مکاتب و دانشگاه ها بسته شدند، اقتصاد افغانستان نابود شد، سیکتور زراعتی و صنعتی و تجارتی افغانستان نابود شد، روابط بین المللی افغانستان شدیدا آسیب دید، و افغانستان ملیاردها دالر ضرر کرد و ده ها سال عقب گرد، و دلیل بیسوادی بیش از 70 فیصد مردم افغانستان هم بدون شک ریشه در این جنگ ها دارد و همین طور ده ها مورد دیگر...
از موضوعات یاد شده بالا می توان می توان نتیجه گرفت که در حقیقت اکثر جنگ های دهه های گذشته جنگ افغانستان نبوده بلکه بازی های جهانی و منطقوی بوده که کشور ما را در رقابت های شان به میدان جنگ تبدیل نموده و از مردم ما هم به عنوان ابزار استفاده کرده است، و نتایح بدون شک سنگین بوده و ما را سالها به عقب برده است.
چه باید کرد؟
مردم و رهبران افغانستان باید تاریخ این جنگ ها و تغییر بازی های بین اللمی و منطقوی را به دقت مطالعه کنند و از وقایع و اشتباهات دهه های گذشته درس بگیرند و بیاموزند و نباید ابزاری در دستان کشور های منطقه و جهان شوند، نباید بگذارند که افغانستان به میدان جنگ های نیابتی و خواسته شده ای کشور های منطقه و جهان، که به هیچ وجه جنگ افغانستان نیست، بدل شود؛ در غیر صورت قسمی که در بالا گفته شد جز ویرانی و صدمه به کشور و مردم درد دیدهء این کشور سودی نخواهد داشت.

منابع:
Www.History.com
Www.coldwar.org
Dari.irib.ir

No comments:

Post a Comment