انسان هاي خلاق
حمل ميكنند، پروش ميدهند و تحويل ميدهند. بعضي از ماها فكر ميكنيم كه خلاقيت چيز
بسيار مشكل است و اين بهتر است كه فقط به چند تا انسان هاي خلاق واگذار شود.
اينكار درست نيست. هر يك از ما ميتوانيم خلاق باشيم و قدم اول اين است كه شما باور
كنيد كه شما هم ميتوانيد بيانديشيد. بيانديشيد بلي من هم ميتوانم خلاق باشم.
خلاقيت يا نو
آوري تنها معني ايجاد بعضي چيز هاي اصل يا كاملا جديد را نمي دهد، بلكه در معني
وسيعش انجام دادن بعضي چيزها بطور متفاوت و متمايز از ديگران را خلاقيت مي گويد.
فقط تصور كن كه ميگوييم" دوباره چرخ را اختراع نكن" اما ما ميدانيم كه
چرخ باربار اختراع شده و براي چندين بار. ابتدا كنده هاي چوب هاي گرد اختراع شدند
و اين درست 750000 هفتصدو پنجاه سال پيش از امروز بود تا بارهاي سنگين را انتقال
دهند. در حدود 3500 قبل از ميلاد اين كنده ها بريده شدند كه چرخ بسازند. بعد از آن
چرخ بار بار اختراع شد در مدت صد ها سال بطرف تايرو تيوب نزديك شد و حال تاير هاي
بدون تيوب ساخته شد و امكان دارد از اين پيشتر نيز برود. خلق كردن يا بوجود آوردن
به معني توليد كردن است.
قدم اول:
تشبيهي يا
استعاره يي فكر كردن بهترين راه مؤثر متفاوت فكر كردن است. استعاره يك قياس يا
همانندي است به واسطهء وصل كردن اشيا با انگاره ها بوسيلهء استعمال الفاظ است.
بطور مثال: تورا از ته قلبم دوست دارم. يا"فكر زايا" اين ها استعاره
هستند اما ببينيد كه تا چه اندازه قوي است تا يك نكته را تشريح كنند. من فكر زايا
را آورده ام تا خلاقيت را در عمل تشريح كنم. تولد يك طفل بالا ترين شكل خلاقيت
است. استعاره يي فكركردن به شما اجازه ميدهد كه تصور كنيد و تصور كردن كليد براي
خلاقيت است.
به گفتهء آلبرت
انيشتين"تصور يا ابتكار كردن مهم تر از علم است".
انسان هاي خلاق
كنايه گوي و شوخ طبع اند:
جنبه ديگر تصور
انسان هاخوشمزگي و شوخ طبعي است. اين آسان نيست كه يك فكاهي يا يك سخن خنده دار را
بوجود آورد بدون تصور و ابتكار. شوخ طبع بودن شكل عقلاني خوشمزگي است. افراديكه كه
بذله گو هستند همچنان استعاره يي فكر ميكنند واز اينرو آنها كنايه گوي و بذله گو
هستند. بيربل يكي از وزراي امپراطوري شاه جهان(امپراطوراكبر)بود. داستان ها و
حكايت هاي بيربل پر از شوخ طبعي و بذله گويي هستند، كه تا هنوز هركدام شان بيان
كنندهء مفكورهء است و راه حلي براي يك مشكل. گفته ميشه كه بخاطر طنز هاي تيز و يك
مغز تابان و خلاق او شاه جهان اكثرا براي حل مشكلات پيچيده
به او وابسته
بود.
در زندگي تان
خوش مزه گي و شوخ طبعي را راه دهيد:
شعاع تعامل را
در زندگي تان گسترش دهيد و بطور غير مستقيم خارج ازصندوق حركت كنيد."خارج از
صندوق فكر كنيد" پس چطور خارج از جعبه يا صندوق فكر كنيد. خارج از يك محدوده
فكر كردن ميتواند به تدريجي صورت گيرد.
يك راه ساده كه
ميتوان خلاق شد اين است كه قوه تعامل خودرا توسعه ببخشيم و متدرجا از فكر محدود
شده يا زنجير شده خارج حركت كنيم. افكار تان را در يك محدوده كوچك زنداني نكنيد
مقالات زياد را در مورد چيز هاي مختلف بخوانيد و كتاب هاي زياد را مطالعه كنيد،
فيلم هاي مختلف را تماشا نماييد، به مصاحيه ها و به حركت هاي مختلف زندگي گوش
دهيد. تمام اينها به شما كمك ميكنند فكر كنيد و مغز شما را غلغلك ميدهد و شما هر
گز نميدانيد كه چه وقت يك انگاره جديد در ذهن تان مي آيد. بيرون آمد بعضي از
انگاره ها بعضا نياز دارد كه شما خارج از قاعدهء كتاب فكر كنيد. بنابر اين
"در قاعدها شكاف ايجاد كنيد و نگران نباشيد" اگر شما يك تاييد گرا هستيد
شما هز گز نمي توانيد اصولي شويد و اگر شما ريشه يي فكر نكنييد شما نمي توانيد كه
متفاوت از ديگران فكر كنيد و اين آخر خلاقيت است.
نوآوري توقف
ميكنند وقتي كه شما ميگوييد كه ديگران در مورد اين چه فكر ميكنند؟ اگر در مورد
انگاره يي قانع شديد امتحانش كنيد وانجامش دهيد. اين هم يك نظر خوب است كه استعداد
جديد را تجربه كنيد. من بخاطر دارم وقتي را كه ما ميخواستيم طراحي كتابخانه مانرا
جديد سازي كنيم، بجاي انتخاب بهترين طراح هاي داخلي، من يك جوره طراح را كه چندان
سابقه نداشتند و فقط چند تا پروژه را بعد از فراغت طراحي كرده بودند آوردم، در وقت
بحث پلان را كه ما موافقه كرديم يك طرح جديد بود و سرانجام يك كتابخانه اي را
طراحي كرديم كه متفاوت و زيبا بود.
وقتش رسيده كه
خلاق باشيم:
آيا زمان مشخص
براي خلاقيت براي هركدام ما وجود دارد؟ آيا ما در بخشي از روز زياد خلاق هستيم و
در بخشي آن بيحاصل؟ براي اين سوال جواب مشخص وجود ندارد. اما اين امكان است كه شما
انگارهء جديد بدست مي آوريد وقتي كه ضمير ناخود آگاه شما آزاد باشد. براي مثال
انگاره هاي جديد درذهن من وقتي مي آيد كه من در اطراف بستر خواب خود دور ميخورم و
خود را مي اندازم. از اين لحاظ من يك پنسل و يك دفترچه را بالاي ميز پهلوي بستر
خود ميگذارم، اگر اين ديدگاه يا نظر را فورا ننويسيم مشكل است كه صبح دگر دوباره
به ذهن بياوريم. و يك مفكوره يي عالي ناپديد مي شود و شايد هرگز به ذهن شما دوباره
نيايد. البته براي يك فكر خلاق مشاهده وملاحظه كردن يك چيز بسيار خوب است و وقتي
كه ما چيزي را مشاهده ميكنيم در باره اش معلومات كه در مورد اش داريم در ذهن مي
آيد و يك راه مهم خلاقيت است. فزيكدان مشهورنيوتن با مشاهدهء افتادن سيب از درخت
به فكر فرو رفت كه به چه دليل سيب به طرف زمين آمد چرا به طرف بالا نرفت؟ و
بالاخره قوهء كشش را كشف كرد.
اجرا: كليد
براي موفقيت
انگاره يا تصور
هاي جديد در وقت واقع شدن شان ممكن است بسيار شفاف نباشند. هدف اين كه وقتي كه شما
يك تصور در ذهن تان مي آيد ممكن است ابهام زياد در آن باشد. بعضي اوقات بهتر است
مثل كه گاو نشخوار ميكند بكار بريم، به فكر كردن ادامه دهيم، ابهام كم كم بر طرف
ميشود. كسب يك تصوريا انگاره به تنهايي كافي نيست، بايد خوب باشد، پرورش داده شود
و سر انجام به طور شايسته اجرا شود. نظريه ها يا انگار هاي زياد وجود دارند كه
شايسته هستند ولي پرورش داده نمي شوند و انگاره هاي زياد وجود دارند كه پرورش داده
ميشوند اما اجرا نمي شوند. تمام شگفت هاي مهندسي اول در مغز تولد ميشوند و بعد به
تخته براي رسم كردن ميروند و به مرحلهء اجرا در مي آيند.
يك انسان نوآور
يا خلاق نه تنها متماير فكر ميكند، بلكه او انگاره هارا درك ميكند، پرورش ميدهد و
سرانجام تحويل ميدهد اين است پروسه نوآوري و خلاقيت.
نوشته: ويرندر كپور
ترجمه: محمد
رضا احسان
منبع: پونه
تايمز
No comments:
Post a Comment